آبجوفرهنگ فارسی عمیدنوشابهای حاوی ۵/۲ تا ۵/۴ درصد الکل که از جو جوانهزده و رازک تهیه میشود و برای اشخاص کمخون و بیماران مبتلا به سل نافع است.
عیبجولغتنامه دهخداعیبجو. [ ع َ / ع ِ ] (نف مرکب ) عیب جوی . عیب جوینده . که تفحص بدیها و معایب دیگران کند تا آشکار سازد. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء) : ازین نازک طبعی ، خرده گیری ، عیب جوئی ، بدخوئی ، که از آب کوثر نفرت گرفتن .
افرینهواژهنامه آزادafrina نامی لری از روستا و منطقه و آبشاری معروف است با همین نام در70کیلومتری جنوب خرم آباد بر سر راه قدیم خوزستان و رودچُول هُول هماننداین واژه اَفرَنگ ئت دراوستا به معنی آب زاینده یا آبزا معنی شده است.
آبدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. آبکی، باطراوت، پرآب، رقیق، شاداب، مایع ۲. آبدارچی، ایاغچی، ساقی، شربتدار، قهوهچی ۳. آبدیده، برنده، تیز ۴. سخت ۵. تند، زننده، نیشدار ۶. آبخیز، آبزا ۷. رسا، روان، فصیح، گویا ≠ بیآب، خشک