آبرنگلغتنامه دهخداآبرنگ . [ رَ ] (اِخ ) نام شهری از کشمیر برساحل نهر چالنگر در شمال سملان بفاصله ٔ 288 هزار گز.
آبرنگwatercolour/ water colourواژههای مصوب فرهنگستان1. رنگهای کممایه یا کمجِرمِ محلول در آب 2. اثری هنری که با این رنگها خلق میشود
آب رنگفرهنگ انتشارات معین(رَ) (اِمر.) 1 - رنگ های فشرده یا خمیری شکل که در نقاشی مورد استفاده قرار می گیرد. 2 - تابلویی که با آب رنگ نقاشی شده باشد. 3 - کنایه از: خنجر تیز، شمشیر تیز.
آب رنگفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. در نقاشی، مادۀ رنگی جامدی که قلمموی مرطوب را به آن آغشته میکنند.۲. (صفت) ویژگی نوعی نقاشی که با این ماده کشیده شده است.