آبالغتنامه دهخداآبا. (از ع ، اِ) در تداول فارسی ، آباء : تا آدم و حوا که شدند اصل تناسل هستی ملک و شاه به اجداد و به آبا. مسعودسعد.ای خرابات جوی پرآفات پسر خر توئی و خر آبات .س
آبافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [جمعِ اَب] = اب۲. اجداد. آباء سبعه: [قدیمی]۱. هفتپدر؛ هفتپدران.۲. [مجاز] هفتستاره؛ هفتسیاره. آباء علوی: [قدیمی]۱. پدران آسمانی.۲. [مجاز] هفتسیاره؛ هفتف
عبءدیکشنری عربی به فارسیبار , وزن , گنجايش , طفل در رحم , بارمسلوليت , بارکردن , تحميل کردن , سنگين بار کردن
اباً عن جدلغتنامه دهخدااباً عن جد. [ اَ بَن ْ ع َ ج َدْ دِن ْ ] (ع ق مرکب ) پدر بر پدر. پشت در پشت .