الغتنامه دهخداا. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) همان رودخانه ٔ اعلی (در فارس ) است . رجوع به فارسنامه ٔ ناصری ج 2 ص 322 و کلمه ٔ اعلی شود.
الغتنامه دهخداا. [اَل ْ لاه ] (اِخ ) خدای سزای پرستش . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ تهذیب عادل ). علم است برای ذات واجب الوجود. (متن اللغة). نام خداوند تبارک و تعالی . اصل
الغتنامه دهخداا. [ اَ ] (ع حرف ) همزه ٔ مفتوحه در عربی ادات استفهام و در تداول ما تنها در کلمه ٔ الست مستعمل است مقتبس از آیه ٔ: و اِذ اَخذَ ربُک َ مِن بَنی آدَم مِن ظُهورِهم
آگنیدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آکندن؛ انباشتن؛ پُر کردن.۲. گنجاندن؛ جا دادن:◻︎ آنکه اندر جهان ندارد گُنج / چون توان آگنیدنش در کُنج (اوحدی: ۵۷۹).۳. دفن کردن.
آنیدنلغتنامه دهخداآنیدن . [ دَ ] (پسوند) َانیدن . چنانکه آندن (َاندن )، پس از مفرد امر حاضر درآید و مصدر را متعدی کند: کنانیدن . خورانیدن . خیزانیدن . گیرانیدن . ایستانیدن . خندا
درآگنیدنلغتنامه دهخدادرآگنیدن . [ دَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) آگنیدن . پر کردن . انباشتن . رجوع به آکنیدن شود.
آکنیدنلغتنامه دهخداآکنیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) آکندن . پرکردن . انباشتن . || جای دادن : آنکه اندر جهان ندارد گُنج چون توان آکنیدنش در کُنج ؟ اوحدی . || به خاک سپردن . دفن کردن . زیر
بیاک الغتنامه دهخدابیاک ا. [ ب َ ی ْ یا کَل ْ لا ] (ع جمله ٔ دعائیه ) خندان و خوش گرداناد ترا خدای . یا مقرب گرداناد ترا خدای . یا مهربان شواد بر تو و زود رساند تو را بمطلوب . (یا
بیت الغتنامه دهخدابیت ا. [ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) بیت الحرام . (آنندراج ). کعب . بیت اﷲ الحرام زاده اﷲ تشریفاً و تعظیماً. (منتهی الارب ). بیت الدعا. (مجموعه ٔ مترادفات ص 342). بی
بینک و بین الغتنامه دهخدابینک و بین ا. [ ب َ ن َ ک َ وَ ب َنَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان تو و خدا. براستی . حقاً.در مورد قسم گویند. و رجوع به بینی و بین اﷲ شود.
بینی و بین الغتنامه دهخدابینی و بین ا. [ ب َ وَ ب َ نَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان من و خدا. بین خود و بین خدا. حقاً. براستی . (یادداشت مؤلف ).