چغازلغتنامه دهخداچغاز. [ چ َ ] (ص ) زنی را گویند که دشنام ده و سلیطه و بی حیا باشد. (برهان ). زن بدزبان و سلیطه . (انجمن آرا) (آنندراج ). زن دشنام ده بی حیای سلیطه را گویند. (جه
چغازفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبیحیا و بدزبان: ◻︎چون چغر گشت بناگوشِ چو سیسنبر تو / چند نازی پسِ این پیرزن زشت چغاز (ناصرخسرو: ۱۱۱).
غازدیکشنری عربی به فارسیگاز , بخار , بنزين , گازمعده , گازدار کردن , باگاز خفه کردن , اتومبيل رابنزين زدن