چرغونلغتنامه دهخداچرغون . [ چ َ ] (اِ) بمعنی چرغول است که لسان الحمل باشد. (برهان ). بمعنی چرغول است . (آنندراج ). گیاهی دوائی که بتازی «لسان الحمل » گویند و تخم آنرا بارهنگ نامن
جرغونلغتنامه دهخداجرغون . [ ج َ ] (اِ) جَرغول . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به جرغول شود.