چرابهلغتنامه دهخداچرابه . [ چ َ ب َ / ب ِ ] (اِ) قیماقی که بر روی شیر بندد. (برهان ) (آنندراج ). سرشیر که بر روی شیر بندد. (ناظم الاطباء). چربی روی شیر. سرشیر. قیماغ .
رابهلغتنامه دهخدارابه . [ ب َ ] (اِخ ) نهری است در لهستان در ناحیه گالیسی که از شمال کوههای کارپات سرچشمه میگیرد و بسوی شمال شرقی جریان می یابد و بعد از طی مجرایی بطول 130 هزارگ
رابهلغتنامه دهخدارابه . [ ب َ ] (اِخ ) خرابه ای است در سوریه در ایالت بلقای و در 75هزارگزی شمال شرقی قدس . در زمانهای گذشته مرکز معابی ها بود و به رباط معاب شهرت داشت در دوره رو
رابهلغتنامه دهخدارابه . [ راب ْ ب َ ] (اِخ ) قصبه ای است در سودان (نوبه ) در ساحل چپ نیجری و در 125هزارگزی بیده . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
گورابهلغتنامه دهخداگورابه . [ ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است که دخمه ٔ پدران رستم در آنجاست . (برهان ) (از رشیدی ) : زبهر پدر زال با سوگ و دردبه گورابه اندر همی دخمه کرد. فردوسی (از ر