چدارلغتنامه دهخداچدار. [ چ ِ ] (اِ) چیزی باشد که از پشم و ریسمان بافند و دست و پای اسب و استر بدفعل را بدان بندند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). چیزی که از ریسمان و چرم سازند
گدارفرهنگ انتشارات معین(گُ) (اِ.) معبر و گذرگاه در آب ، پایاب ، جای کم عمق رودخانه که می توان پهنای آن را بدون شنا کردن پیمود.
دارگویش بختیاری1. دار قالىبافى؛ 2. گاوآهن، خیش (ابزارى است که با آن زمین را شیار داده یا شخم کنند)؛ 3. چوبه دار؛ 4. درخت.