چپه شدنلغتنامه دهخداچپه شدن . [ چ َ پ َ / پ ِ / چ َپ ْ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معلق شدن . وارون شدن . برگشتن ظرفی که آب یا غذا در آنست . واژگون گشتن . به پهلو افتادن چیزی . چ
کپه شدنلغتنامه دهخداکپه شدن . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برفراز یکدیگر گرد آمدن . کوت شدن . (یادداشت مؤلف ). توده شدن . انباشته شدن .
له و په شدنلغتنامه دهخداله و په شدن . [ ل ِ هَُ پ ِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) له و لورده شدن . خرد و خاکشی شدن . سخت لِه شدن ، چنانکه گوشت کوفته در هاون .
پهلغتنامه دهخداپه . [ پ َه ْ ] (اِ صوت ) کلمه ٔ تعجب است . کلمه ٔ تحسین است بمعنی خوشا و حبذا و آن هنگام تحسین یا حیرت آمیخته بر زبان رانند و مکرر نیز گویند و آن بدل وَه است .
پهلغتنامه دهخداپه . [ پ ِه ْ ] (اِ) مخفف پیه . وزد. پی . شحم . دژپه . درپه : دولت بمن نمیدهد از گوسفند چرخ از بهر درد دنبه و بهر چراغ په . خاقانی .صد جگر پاره شد ز هر سویی تا
مِهگویش خلخالاَسکِستانی: mi دِروی: me شالی: me کَجَلی: hura کَرنَقی: me کَرینی: me(h)/dumân کُلوری: me گیلَوانی: mi لِردی: me/ dumân
میآمدگویش خلخالاَسکِستانی: ây دِروی: ây شالی: ây کَجَلی: mi.âm.est/â کَرنَقی: â'mey/a کَرینی: â'mey/ya کُلوری: ây گیلَوانی: ây لِردی: âmeste/ya
میآمدیگویش خلخالاَسکِستانی: âyr دِروی: âyš شالی: âyš کَجَلی: mi.âm.est.ir کَرنَقی: â'meyš کَرینی: â'meyš کُلوری: âyš گیلَوانی: âyš لِردی: âmesteš