چمراسلغتنامه دهخداچمراس . [ چ َ ] (اِ) بمعنی آیة است که جمع آن آیات باشد. (برهان ) (آنندراج ). آیه و نشان . || کرامت . معجزه . (ناظم الاطباء).
مراسلغتنامه دهخدامراس . [ م ِ ] (ع اِ)سختی . شدت . (منتهی الارب ). || (مص ) بسیار کوشیدن . (فرهنگ خطی ). سخت کوشی : سلطان چون حدت باس و شدت مراس آن قوم مشاهده کرد بر پشته فرودآم
مراسلغتنامه دهخدامراس . [ م َرْ را ] (ع ص ) فحل مراس ؛ گشن شدید و سخت . (منتهی الارب ). ذو شدة. (اقرب الموارد). || شدید. (از اقرب الموارد).
مراسةلغتنامه دهخدامراسة. [ م َرْ را س َ] (ع ص ) لیلة مراسة؛ شب دراز و دشوار. (از منتهی الارب ). بعیدة دائبةالسیر. (متن اللغة). شب سخت دیرپای .