چندلایهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دلایه، پوستهپوسته، چندلا، مطبق، لایهلایه، ورقهورقه، متورق منطقهبندیشده پوشیده
چندلایه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ه کردن، رویهم گذاشتن:آبکاری، شیروانیکوبی، ورقکوبی، آهنکوبی
پیوندلایهtie-layerواژههای مصوب فرهنگستاندر محصولات چندلایه، لایهای از یک مادۀ عموماً گرمانرم که دو لایه را به هم پیوند میدهد
غشای چندلایهcomposite membraneواژههای مصوب فرهنگستانغشایی که ازنظر ساختار فیزیکی یا شیمیایی لایههای مختلفی دارد
معماری چندلایهmulti-tier architecture, n-tier architecture, multi-layered architectureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی معماری نرمافزار که در آن قطعههای نرمافزاری گوناگون در قالب لایههایی با عملکرد اختصاصی ساماندهی میشوند
اشعۀ چندلایهmultiseriate rayواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اشعه که در برش مماسی بهصورت چند لایه دیده میشود