چنارخاتونلغتنامه دهخداچنارخاتون . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه ٔ بخش دورود شهرستان بروجرد که در 40 هزارگزی خاور دورود کنار راه مالرو عباس آباد به کاغه واقع است . جلگه و سردسیر ا
نازخاتونلغتنامه دهخدانازخاتون . (اِخ ) دختر امیر کردستان بود و ضیاع و عقار فراوان داشت . در دوران سلطنت الجایتو مردی به نام محمد که خطیب همدان بود و با نازخاتون غرضی داشت امیرچوپان
نازخاتونفرهنگ انتشارات معین(اِ.) نوعی چاشنی ایرانی که از بادمجان کباب شدة ساطوری ، سیر و ریحان خرد شده و آب غوره درست می شود.
نگارخاتونلغتنامه دهخدانگارخاتون . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان ، در 31هزارگزی جنوب قصبه ٔ رزن ، درجلگه ٔ سردسیری واقع است و 510 تن سکنه دارد. آبش ازق
نگارخاتونواژهنامه آزادنام دو دختر بنام نگار و خاتون؛ در زمان قدیم یکی از درجه داران حکومتی اسم روستا را بنام این دو نفر نام گذاری کرده (نگارخاتون از روستاهای شهرستان فامنین استان همد
کناراتلغتنامه دهخداکنارات . [ ک َن ْ نا / ک ِن ْ نا ] (ع اِ) ج ِکنارة [ ک َن ْ نا رَ / ک ِن ْ نا رَ ] . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کنارة شود.