چنبهلغتنامه دهخداچنبه . [ چُم ْ ب ِ / ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باری (بلوک شاخدونیه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 55 هزارگزی جنوب خاور اهواز و 5 هزارگزی جنوب راه اهواز به رام
چنبهلغتنامه دهخداچنبه . [ چُم ْ / چَم ْ ب َ / ب ِ] (اِ) چوبی بود که مسافران چون سلاح در دست دارند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 469). چوبدستی که شتربانان و امثال ایشان بدست گیرند. (بره
جنبهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جلوۀ خاصی از محتوای یک چیز.۲. موضع خاصی که از آن چیزی نمایان میشود، یا میتوان چیزی را دید.۳. [مجاز] توانایی یا قابلیت روحی برای تحمل چیزی؛ ظرفیت.