گیراندازی الکترون مداریorbital-electron capture, k-capture, k-electron captureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برهمکنش در واپاشی بتازا که در آن هسته، الکترونی را از پوسته میرباید و یک نوترینو آزاد میشود
جنگکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) کردن، جنگیدن، مبارزه کردن سربازی رفتن، بهخدمت اجباری رفتن، به جنگ رفتن، بهارتش پیوستن هجومبردن، تاختن، یورش بردن، مصمم بودن،
جنگطلبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) لبی، جنگجویی، ستیزهخواهی، ستیزهجویی تب جنگ، توسعهطلبی، میهنپرستی، سلحشوری، جنگاوری مداخله آتشبیاری
جنگافزارarmamentواژههای مصوب فرهنگستان1. هر سلاح دارای قدرت انهدام 2. هر سلاحی که در هواگرد رزمی نصب میشود و بهطور مستقیم به دشمن آسیب میرسانَد
جنگزدهwar stricken, war tornواژههای مصوب فرهنگستانویژگی شهر یا کشوری که براثر جنگ تخریب شده یا آسیبهای جدی دیده باشد
جنگسالارwarlordواژههای مصوب فرهنگستانفرماندهی نظامی که با نیروی تحت فرمانش، در عمل، مستقل از حکومت مرکزی، بر بخشی از کشور اقتدار سیاسی و نظامی خود را اعمال میکند