چهارپروندلغتنامه دهخداچهارپروند. [ چ َ پ َ وَ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ ممزائی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
چهارپیوندلغتنامه دهخداچهارپیوند. [ چ َ / چ ِ پ َ / پ ِ وَ ] (اِ مرکب )سردی و گرمی و تری و خشکی . رجوع به چارپیوند شود.
پیوند چهارمرکزی دوالکترونیfour-center two-electron bondواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی که در آن چهار اتم، دو الکترون را میان خود به اشتراک میگذارند
چهارپرلغتنامه دهخداچهارپر.[ چ َ / چ ِ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) قسمی شیشه . (یادداشت مؤلف ). ظرف شیشه ای مکعب مستطیل شکل که آب یا نوشابه را بکار دارند. || چهارپهلو. || دارای چهار
هارپرلغتنامه دهخداهارپر. [ پ ِ ] (اِخ ) یکی ازشهرهای ساحلی جمهوری لیبریا که در ساحل رودخانه ٔ گرن واقع شده است و بوسیله ٔ اقیانوس اطلس مشروب میشود و 4000 تن سکنه دارد.