چالگاهلغتنامه دهخداچالگاه . (اِخ ) دهی از دهستان تیکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج که در 42 هزارگزی شمال باختر دیواندره و یک هزارگزی شمال شوسه دیواندره به سقز واقع شده . کوهستانی
چالگاهلغتنامه دهخداچالگاه . (اِخ ) نام محلی کنار راه تهران به شاهی میان زیر آب و چاکسر و در 207700 گزی تهران واقع شده است .
الواهلغتنامه دهخداالواه . [ اَل ْ ] (اِ) گیاهی است بهاری که آنرا اگر و در عربی وَج ّ گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 128 ب ). رجوع به «اگر» و «وج » شود.
زوالگاهلغتنامه دهخدازوالگاه . [ زَ ] (اِ مرکب ) ظهر.(یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : به وقتی تنهادر خوابگاه بود زوالگاه . (مجمل التواریخ والقصص ).