چاچیلغتنامه دهخداچاچی . (ص نسبی ) منسوب به چاچ . هر چیز منسوب به چاچ (نام شهری در ترکستان ) عموماً و کمان خصوصاً کمان چاچی : چاچی کمان ، کمان ِ منسوب بشهر چاچ : هر آنگه که چاچی
جأیلغتنامه دهخداجأی . [ ج َءْی ْ ] (ع اِ) رنگی از رنگهای اسب و آن سرخی است که بسیاهی زند. (منتهی الارب ).
سمعکhearing aid, HAواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای الکترونیکی برای تقویت صدا و ارسال آن به گوش شامل صدابَر و تقویتکننده و ریزبلندگو (receiver) متـ . شنیدیار hearing instrument شنیدافزار hearing