چلغوزهلغتنامه دهخداچلغوزه . [ چ ِ زَ ] (اِ) چیزی است مانند فستق . (فرهنگ اسدی ). بار درخت صنوبر باشد، به اعتبار کنگره های آن که هر یک به منزله ٔ غوزه است . (برهان ). بار درخت صنوب
چلغوزهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. میوۀ درخت صنوبر.۲. صنوبر: ◻︎ یکسو کَشَمش چادر یکسو نهمش موزه / این مرده اگر خیزد ورنه من و چلغوزه (رودکی: ۵۲۹).
جلغوزهلغتنامه دهخداجلغوزه . [ ج َ زَ / زِ ] (اِ) چیزی باشد مانند فستق و باریکتر از آن و درخت آنرا سوسن گویند. قوت باه دهد و منی بیفزاید و سنگ مثانه را بریزاند و آنرا بعربی حب الصن
لغزهفرهنگ انتشارات معین(لَ زَ یا زِ) (اِ.) (عا.) برشی از میوه ، قطعه ای از پرتقال ، لیمو و مانند آن : یک لغزه پرتقال .