چیربخت گشتنلغتنامه دهخداچیربخت گشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) پیروزبخت شدن . خوشبخت شدن . پیروز شدن . غالب و فاتح آمدن : سه روز این چنین بود پیکار سخت نگشت از دلیران یکی چیربخت .اسد
چیربختیلغتنامه دهخداچیربختی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی چیربخت . غلبه . پیروزی : ببینیم تابر که سختی بودکه را زآسمان چیربختی بود.اسدی (گرشاسب نامه ).
زنجیرباترمزrender cableواژههای مصوب فرهنگستانفرمان گرفتن ترمز دوّار لنگر بهنرمی، بهطوریکه لنگر با وزن خود آهسته پایین رود