جینورلغتنامه دهخداجینور. [ ن َ وَ ] (اِخ ) بر وزن کینه ور، پل صراط. (برهان ). جینه ور. چنیود : اگر خود بهشتی وگر دوزخی گذارش سوی جینور پل بود. عنصری .رجوع به جنیور شود.
کین گرلغتنامه دهخداکین گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) کینه و عداوت تیز و افزون . (آنندراج ). انتقام کشنده . منتقم . (فرهنگ فارسی معین ).