چوپلانیلغتنامه دهخداچوپلانی . (اِخ ) یکی از دهات استرآباد رستاق است . (مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 170). دهی است از دهستان استرآباد رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان . 450 تن س
پالانیلغتنامه دهخداپالانی . (ص ) اسب که اصیل نباشد. محمَر (ج ، محامِر). (منتهی الارب ). اسب از جنس بد. اسب کندرو که لایق پالان باشد. (رشیدی ). اسب باربردار. (غیاث اللغات ). هر ستو
پالانیدنلغتنامه دهخداپالانیدن . [ دَ ] (مص ) افزودن ؟ : همچنانکه باغبان زردآلوی تلخ را می برد و بر جای آن قیسی شیرین بپالاند و افزون کند. (معارف بهاءالدین ولد). و در برهان پالاییدن
پالنیلغتنامه دهخداپالنی . (اِخ ) سلسله ٔ جبالی است به جنوب هندوستان در ایالت مادوره از مملکت تروان کور در ده درجه تا ده درجه و پانزده دقیقه ٔ عرض شمالی و هفتاد و پنج درجه تا هفتا