جراءةلغتنامه دهخداجراءة. [ ج ُ ءَ ] (ع مص ، اِمص ) دلیری .(دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جرأت . جسارت . دل .جگر. یارا. رجوع به جرأت شود. دلیر شدن . (دهار) (از اقرب الموارد).
رأراءةلغتنامه دهخدارأراءة. [ رَءْ ءَ ] (ع ص ) مؤنث رأراء. رأراء. رأراءة. رجوع به هر یک از مترادفات کلمه شود.
رأراءةلغتنامه دهخدارأراءة. [ رَءْ رَ ءَ] (ع مص ) گرداندن حدقه ٔ چشم و تیز نگریستن . جریری گوید: ثم فتح کریمتیه و رأراء بتوأمیه ؛ یعنی هر دو چشم را جنبانید و آنها را چرخ داد. (ا
رأراءةلغتنامه دهخدارأراءة.[ رَءْ رَ ءَ ] (ع ص ) زنی که چشمانش را بیاراید. (از اقرب الموارد) (از المنجد). زن آراسته چشم و زیب داده چشم . (ناظم الاطباء). رجوع به رأراء و رأراء شو
إراءَةدیکشنری عربی به فارسینماياندن , نشان دادن , نمايش دادن , در معرض ديد ديگران قرار دادن , ارائه دادن
رجاءةلغتنامه دهخدارجاءة. [ رَ ءَ ] (ع مص ) مصدر بمعنی رجو. (ناظم الاطباء). امید داشتن . || ترسیدن . (از اقرب الموارد). و رجوع به رجو و رجا و رجاء شود.
پادتن حبهایdomain antibody, dAbواژههای مصوب فرهنگستانتکهای از پادتن به طول حدوداً 110 آمینواسیدی که دستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقۀ پپتیدی حبۀ زنجیرۀ سنگین (ناحیۀ VH) و نیز زنجیرۀ سبک (ناحیۀ VL) باشد،