ربوعلغتنامه دهخداربوع . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رَبْع. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ رَبْع، بمعنی سرای . (آنندراج ). رجوع به رَبْع شود.
جربوعیةلغتنامه دهخداجربوعیة. [ ج َ عی ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است از اعمال حلة. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
ربيعدیکشنری عربی به فارسیبهار , چشمه , سرچشمه , فنر , انبرک , جست وخيز , حالت فنري , حالت ارتجاعي فنر , پريدن , جهش کردن , جهيدن , قابل ارتجاع بودن , حالت فنري داشتن , ظاهر شدن
رب النوعلغتنامه دهخدارب النوع . [ رَب ْ بُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) فرشته ای که حق تعالی برای پرورش و حفاظت هر نوع نباتات و حیوانات و جمادات مقرر فرموده چنانکه برای پرورش هر نوع ، فرشت