جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن عجلان ازدی . از روات بود. طوسی در رجال الشیعه او را از روات جعفر صادق (ع ) شمرده است . (از لسان المیزان ).
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن عمروبن ثابت . از روات است و در تاریخ بیهق روایتی از او نقل شده است . رجوع به کتاب مزبور ص 168 شود.
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن حازم ایار. از روات و تابعان است . (از عیون الاخبار ج 2 ص 16). در کتب دیگر نیز از قبیل : سیره ٔ عمربن عبدالعزیز صص 146 - 159 و ص 284 و ع
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن ارقط ... از صحابه بود و ابن منده از طریق یعلی بن اشدق از او روایت کرد ولی متروک است . (از الاصابة فی تمییز الصحابة).
جریرلغتنامه دهخداجریر. [ ج َ ] (اِخ ) ابن بکیرعبسی . از روات بود و از حذیفه روایت کرد. بخاری حدیث او را منکر دانسته و دولابی و ابوالعرب اورا در شمار ضعفا آورده اند. (از لسان الم
کریرلغتنامه دهخداکریر. [ ک َ ] (ع اِ) آواز سینه که به آواز گلوی خبه کرده ماند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). آواز و صدا کردن کسی باشد که سینه ٔ او گرفته باشد. (برهان
کریرجلغتنامه دهخداکریرج . [ ک ُ رَ رَ ] (ع اِ) ماهیی است خرد برنگ سبز و آن را کَرارِجه نیز گویند. (یادداشت مؤلف ). یک نوع ماهی کوچک سبزرنگ . (ناظم الاطباء).