جرینیلغتنامه دهخداجرینی . [ ج ُ رَ ] (ص نسبی ) نسبت است به جریه که بطنی از سلول است . (از انساب سمعانی ).
کرینیلغتنامه دهخداکرینی . [ ک ُ ری / کُرْ ری ] (ص نسبی ) منسوب است به کرین از قراء طبس یا یکی از دو طبس می باشد. (الانساب ).
رینیلغتنامه دهخدارینی . [ رَ / رِ ] (ص نسبی ) در اصطلاح تصوف ،ذاتی . طبعی . ختمی . (یادداشت مؤلف ) : اما حجاب دو است : یکی حجاب رینی ... و یکی حجاب غینی و این زود برخیزد... پس
بورینیلغتنامه دهخدابورینی . (اِخ ) (963 - 1024 هَ . ق .) ابوالضیاء حسن بن محمدبن محمدبن حسن بن عمربن عبدالرحمن صفوری . ملقب به بدرالدین بورینی در نزدیکیهای صفوریه بدنیا آمد و یگان
پلگرینیلغتنامه دهخداپلگرینی . [ پ ِل ْ ل ِ ] (اِخ ) پلگرو. از نقاشان و مشاهیر معماران ایتالیا مولد سنه ٔ1527 م . در بولونیه و وفات در سال 1592. بناهای مشهور بسیار در ایتالیا و اسپا