سمت ـ سرعتنمای نیمرخ بادVAD wind profile, VWPواژههای مصوب فرهنگستاننیمرخ زمان- بلندای بُردار افقی حاصل از روبش (scanning) رادار داپلر با استفاده از الگوریتم/ خوارزمی سمت- سرعتنما
جرشیلغتنامه دهخداجرشی . [ ج َ رَ شی ی ] (ص نسبی ) این کلمه منسوب است به «جرج » و جرشی نام شخصی است که مخلافی از یمن بدو نسبت دهند و جماعتی از محدثان بجرشی شهرت دارند. (از تاج ال
جرشیلغتنامه دهخداجرشی . [ ج ِ رَشی ی ] (ع اِ) تن مردم .(منتهی الارب ) (مهذب الاسماء خطی ) (بحر الجواهر). || نفس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به معنی نفس و غیرفصیح
جرشیلغتنامه دهخداجرشی . [ ج ُ رَ ] (اِخ ) حارث بن عبدالرحمان بن عوف بن ربیعةبن عمروبن عوف بن زهیربن حماطة. از یاران ابوجعفر منصور (عباسی ) و مردی زیبا و شجاع بود. (از معجم البلد
جرشیلغتنامه دهخداجرشی . [ ج ُ رَ ] (اِخ ) ولیدبن عبدالرحمان مولای آل ابوسفیان انصاری . از روات بود و از جبیربن نفیر و جز او روایت کرد. (از معجم البلدان ).
جرشیلغتنامه دهخداجرشی . [ ج ُ رَ ] (اِخ ) یزیدبن اسود. از تابعان بود. وی مغیرةبن شعبه و گروهی از اصحاب را درک کرد و مردی عابد و پارسا بود و در مرج راهط در گذشت . (از معجم البلدا
رشی ًلغتنامه دهخدارشی ً. [ رِ شَن ْ ] (ع اِ) ج ِ رِشْوَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) . و رجوع به رشوة و رشوت و رشوت و رشوه شود.
رشی ًلغتنامه دهخدارشی ً. [ رُ شَن ْ ] (ع اِ) ج ِ رشوة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) . رجوع به رشوة و رشوت و رشو و رشوات شود.
رشیلغتنامه دهخدارشی . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت . سکنه 283 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و لبنیات . صنایع دستی شال بافی . (از فرهنگ جغ