جعلقلغتنامه دهخداجعلق . [ ج ُ ع ل ْ ل َ ] (ص ) در تداول عوام به معنی آدم بی سروپا و بی ادب و فرومایه است و جعلنق هم گویند.این کلمه را در وقت دشنام دادن به کسی بکار برند.
جعلقواژهنامه آزاد(گنابادی) جُعَلَّقْ؛ پست، فرومایه، بی ارزش، انسان بیکار و بی عار. (رک دهخدا و معین)
علقدیکشنری عربی به فارسیاويختن , اويزان کردن , بدار اويختن , مصلوب شدن , چسبيدن به , متکي شدن بر , طرزاويختن , مفهوم , ترديد , تمايل , تعليق , اويزان شدن يا کردن , اندروابودن , معلق کر
علقلغتنامه دهخداعلق . [ ع َ ] (ع مص ) دشنام و ناسزا دادن . (از اقرب الموارد). || آزردن به زبان . || چریدن شتر سرهای درختان را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مکیدن انگشت
علقلغتنامه دهخداعلق . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) (ذو...) کوهی است از بنی اسد (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب )، که در آن یومی (جنگی ) بزرگ دارند. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ). و بر