مدت گرمامیریthermal death time, TDTواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان لازم برای از کار افتادن یک عامل فعال موجود در غذا در دمای مشخص، معمولاً 121 درجۀ سلسیوس متـ . عدد اف F-value
جفیفلغتنامه دهخداجفیف . [ ج َ ] (ع ص ) علف خشک . (منتهی الارب ). علف خشکیده . گیاه آب ازدست داده و خشک شده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مقابل قَفیف ، یعنی علف نیم خشک . (
فیفلغتنامه دهخدافیف . [ ف َ ] (اِخ ) یا فیف الریح . جای معروفی است در بلندیهای نجد و مربوط به روزی از ایام معروف عرب است (معجم البلدان )، که در آن جنگی میان خثعم و بنی عامر بود
فیفلغتنامه دهخدافیف . [ ف َ] (ع ص ، اِ) جای برابر و هموار. (منتهی الارب ). مکان مستوی . (اقرب الموارد). || بیابان بی آب . || زمین مختلف الریاح . ج ، افیاف ، فیوف . (منتهی الارب
فیفی عطرلوسلغتنامه دهخدافیفی عطرلوس . [ ] (معرب ، اِ) عدس جبلی است که عدس المر باشد. (فهرست مخزن الادویه ).