قمنلغتنامه دهخداقمن . [ ق َ ] (ع اِ) روش . (منتهی الارب ). رجوع به قَمَن شود. || جهت . || (ص ) نزدیک . (منتهی الارب ).
قمنلغتنامه دهخداقمن . [ ق َ م َ ] (ع اِ) روش . و راه . (منتهی الارب ). سَنَن . (اقرب الموارد). رجوع به قَمن شود. || (ص ) سزاوار. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). خلیق و جدی
قمنلغتنامه دهخداقمن . [ ق ِ م َ ] (اِخ ) دهی است به مصر. (منتهی الارب ). دهی است به مصر بجانب صعید و به سال 201 هَ . ق . در آن وقعه ٔ میان سری بن حکم و سلیمان بن غالب اتفاق افت
قمنجرلغتنامه دهخداقمنجر. [ ق َ م َ ج َ ] (معرب ، ص ، اِ) قَوّاس . (اقرب الموارد) (المعرب جوالیقی ). قمجار. (اقرب الموارد). و آن معرب است و اصل آن در فارس کمان گر است . (المعرب جو