جقهلغتنامه دهخداجقه . [ ج ِ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر در 31500گزی باختر هریس و 3500گزی شوسه ٔ تبریز - اهر. کوهستانی و معتدل است و سکنه ٔ آن 14
جقهلغتنامه دهخداجقه . [ ج ِق ْ ق َ ] (ع ص ) ناقه ٔ کهن سال . (منتهی الارب ) الناقة الهرمة. (اقرب الموارد).
جقهلغتنامه دهخداجقه . [ ج ِق ْ ق َ / ق ِ ] (اِ) جغه . پَرَک . تِل . بته ای ساخته از پر پرندگان که بر بالای پیش کلاه پادشاهان ایران است و آن کوچک کرده ٔ سرو سرافکنده ، نشان ایرا
جقهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده١. شیئی زینتی به شکل سرو خمیده، گلوبته، خورشید، ماه، و امثال آن که به کلاه و تاج میزدند.٢. تصویری به شکل سرو خمیده.
جوقهلغتنامه دهخداجوقه . [ ق َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بهارلو (از ایلات خمسه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
چقهلغتنامه دهخداچقه . [ چ ِق ْ ق َ ] (اِ) در تداول مردم شوشتر نام بازیی است کودکانه که پاره ای سفال را بر پشت یا کف دست نهند به هوا اندازند وبگیرند. (لغت محلی شوشتر- خطی ). ||