جقلغتنامه دهخداجق . [ ج ُ ] (اِخ ) قریه ای است از ناحیه ٔ قرابرجلوی زنجان . زراعت آن دیمی است و آب چشمه هم دارد. محصول آن پنبه است و هوایش معتدل و سکنه ٔ آن چهل خانوارند. (مرآ
جقلغتنامه دهخداجق . [ ج ُ] (اِخ ) یکی از قلاع بجنورد است واقع در کوه خاکی . زراعت آن دیم است ، و آبی از چشمه دارد. هوایش معتدل است ، و سکنه ٔ آن چهل خانوارند. (مرآت البلدان ج
جقلغتنامه دهخداجق . [ج َق ق ] (ع مص ) پیخال انداختن مرغ (منتهی الارب ). سرگین افکندن پرنده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
ججقلغتنامه دهخداججق . [ ج ُ ج ُ ] (اِ) جوانه . جوش [درخت و گیاه ]، در لهجه ٔ قزوین . (یادداشت مؤلف ).