جحلاءلغتنامه دهخداجحلاء. [ ج َ ] (ع ص ، اِ) ناقه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
حلاءلغتنامه دهخداحلاء. [ ح َل ْ لا ] (ع ص ) مؤنث احل . زن لاغر سرین و ران و مبتلا بدرد سرین و زانو. || ستور که پاهایش سست و پی آن فروهشته شده باشد. (منتهی الارب ).
کحلاءلغتنامه دهخداکحلاء. [ ک َ ] (ع ص ) مؤنث اَکحَل . (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به اکحل شود. || عین کَحْلاء؛ چشم سرمه گون . || چشم که سیاهی آن سخت سیاه باشد. (منتهی
حلاءةلغتنامه دهخداحلاءة. [ ح ُ ءَ ] (ع اِ) سرمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پوست تنک که برخیزد از چرم بوقت دباغت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
علی حلاءلغتنامه دهخداعلی حلاء. [ ع َی ِ ح َل ْ لا ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن وصیف قاینی ، مکنّی به ابوالحسین و مشهور به حلاء. وی از رؤسای فرقه ٔ امامیه بود و از مبرد روایت کرد. نسبت او