جحشلغتنامه دهخداجحش . [ ج َ ] (اِخ ) پدر زینب زوجه ٔ رسول (ص ) است . مؤلف الاصابة آرد: جحش بن رئاب اسدی پدر ابی احمد است . ابن حبان گوید:او را با پیغمبر صحبتی است و جعابی او و
جحشلغتنامه دهخداجحش . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است به خابور. (منتهی الارب ). در معجم البلدان جحشیة ضبط شده است . در تاج العروس نیز جحشیة صحیح دانسته شده . رجوع به جحشیة شود.
جحشلغتنامه دهخداجحش . [ج َ ] (ع اِ) خرکره . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). || آهوبچه . (از اقرب الموارد). || آهو. (منتهی الارب ) (آنندر
حشولغتنامه دهخداحشو. [ ح َش ْوْ ] (ع مص ) زدن بر حشا. زخم بر شکم زدن . (زوزنی ). || آکندن . آکندن بالش و جز آن به آکنه . پر کردن . انباشتن . مملو کردن . || خرمای بد بار آوردن .