جحودلغتنامه دهخداجحود. [ ج ُ ](ع مص ) انکار کردن با علم و دانست . (از منتهی الارب )(قطر المحیط) (آنندراج ) (اقرب الموارد). انکار کردن کسی را با دانستن این که حق او است . (از شرح
جحودفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. انکار کردن؛ تکذیب کردن.۲. انکار کردن امری یا حق کسی با علم به آن.
وحودلغتنامه دهخداوحود. [ وُ ] (ع مص ) وحادة. وحودة. وحد. وحدة. حدة. (ناظم الاطباء). تنها و یکتا ماندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
حَدّفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ّ، غایت، نهایت، اندازه، مرز، ساحل، کناره، انتها حدود، حریم، کنار، آستانه محدودیت تعریف، تعیین مرز، مرزبندی، نشانگذاری مرز، دیوارکشی، محوطهسازی، تع
جحود آوردنلغتنامه دهخداجحود آوردن . [ ج ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) انکار کردن . منکر شدن : جمله کوران را دوا کن جز حسودکز حسودی بر تو می آرد جحود. (مثنوی ).رجوع به جحود شود.
جحود کردنلغتنامه دهخداجحود کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) انکار. مَری . (ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ).
یکسوسازی تُنُکلایهdepletion-layer rectificationواژههای مصوب فرهنگستانیکسوسازی ناشی از اتصال دو مادۀ غیرهمجنس مانند پیوندگاه P-N یا فلز و نیمرسانا
استقرای پسروbackward inductionواژههای مصوب فرهنگستانصورتی از استقرای ریاضی حاکی از اینکه هرگاه مجموعۀ اعداد طبیعی واجد خاصیت مفروض P نامتناهی باشد و به ازای هرn طبیعی بزرگتر از1، از (n) pنتیجه شود که (n-1) p، آن
ظرفیت تُنُکلایهdepletion-layer capacitanceواژههای مصوب فرهنگستانظرفیت خازنِ پدیدآمده در پیوندگاه نیمرساناهای نوع P و نوع N