معنی [of | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

of

دیکشنری انگلیسی به فارسی

از، از لحاظ، از طرف، ز، در باره، در جهت، بوسیله، از مبدا، از منشا، در سوی

of unsound mind

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ذهن ناخودآگاه

of sound mind

دیکشنری انگلیسی به فارسی

از ذهن صدا

of necessity

دیکشنری انگلیسی به فارسی

از ضرورت

of age

دیکشنری انگلیسی به فارسی

سن

جست‌وجوی غلط تایپی

جخب

لغت‌نامه دهخدا

جخب . [ ج َ ] (ع ص ) لاغر میان کاواک . (منتهی الارب ). مَنهوک . اَجوَف . (قطر المحیط) (ذیل اقرب الموارد).

جخب

لغت‌نامه دهخدا

جخب . [ ج ِخ َب ب ] (ع ص ، اِ) شتر کلان . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (قطر المحیط). || مهتر. (منتهی الارب ). صندید.(قطر المحیط) (ذیل اقرب الموارد). || ضعی

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

خبک

فرهنگ انتشارات معین

(خَ بَ) (اِ.) فشردگی گلو، خفگی .

خبوک

فرهنگ انتشارات معین

(خَ) (ص .) محکم ، استوار.

خب

گویش مازنی

خوب

خب

گویش مازنی

۱خوب ۲زیبا ۳درست ۴در مقام حرف شنوی از کسی به کار برده می ...

خب

دیکشنری فارسی به انگلیسی

OK, well

جست‌وجوی متن

از محل بخصوصی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

of

به علت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

of

پیوسته به چیزی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

of

پیوسته به کسی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

of

کسره اضافه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

of