جدشلغتنامه دهخداجدش . [ ج َ ] (ع مص ) اراده ٔ گرفتن کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). اراده ٔ گرفتن چیزی کردن . (از ناظم الاطباء). گرداندن چیزی برای گرفتن آن .
جدشلغتنامه دهخداجدش . [ ج َ دَ ] (ع اِ) زمین درشت . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). ج ، اَجداش . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (آنندراج ) (قطر المحیط).
نهالهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = نهال na(e)hāl۲. شاخۀ درخت یا چوبی که صیادان بهصورت مترسک برای راندن شکار بهسوی دام یا شکارگاه درست میکردند.۳. شکار.