جمستلغتنامه دهخداجمست . [ ج َ م َ ] (ع اِ) گمست . جمشت . جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل بسرخ ، زرد، سرخ و سفید باشد. (فرهنگ فارسی معین ). جوهری باشد فرومایه و کم ق
جمستفرهنگ انتشارات معین(جَ مَ) (اِ.) جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل به سرخ و زرد و سفید باشد. گمست و جمشت نیز گویند.
جمستفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی کوارتز پست به رنگ ارغوانی، زرد، سرخ، آبی آسمانی، سفید، و بهویژه بنفش؛ لعل کبود؛ امتیست.
مستفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرخوش، نشئه، نشئهناک، میزده، شرابزده، ملنگ، کیفور ۲. خمار، خمارین، خمارآلود، خمارآلوده، مخمور ۳. خراب، طافح ۴. مدهوش، لایعقل ۵. بیخود، بیخویشتن، از خودبیخود،
مستدیکشنری فارسی به انگلیسیbacchanal, besotted, drunk, drunken, inebriate, groggy, inebriated, juiced, sottish