جمیلفرهنگ مترادف و متضادآراسته، پریچهر، خوب، خوبرو، خوشنما، خوشآیند، خوشکل، خوشگل، زیبا، زیبارو، شکیل، صبیح، قشنگ، ناز، نیکو، وجیه
جمیللغتنامه دهخداجمیل . [ ج َ ] (اِخ ) لقب اردشیربن اردشیر.(حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 231). رجوع به اردشیر شود.
جمیللغتنامه دهخداجمیل . [ ج َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن معمر. از مشاهیر شاعران عرب است که بسال 83 هَ . ق . درگذشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 158).
میلدیکشنری فارسی به عربیبهجة , حانة , خيال , دعامة , دور , رغبة , س , طعم , قائمة , معدة , مقعد , ميل
میلفرهنگ مترادف و متضادآرزو، آهنگ، اشتیاق، التفات، انحراف، تلنگ، تمایل، توجه، حب، خواست، کام، خواست، خواهش، داعیه، رغبت، شهوت، علاقه، عنایت، قصد، گرایش، محبت، مشیت، نیت، هوس، هوی ≠ بی