تاشارلغتنامه دهخداتاشار. (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 46هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 9هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به ساردوئیه . د
تاشارلغتنامه دهخداتاشار. (اِخ ) دهی از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز واقع در 21هزارگزی شمال باختری ایذه ، کنار راه مالرو گل سیاه به ده سید نجف علی . کوهستانی ، معتدل ، دارای 170 تن سک
تشارلغتنامه دهخداتشار. [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوراامان لهون در بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که در 43 هزارگزی شمال باختری پاوه و هزارگزی باختر راه اتومبیل رو پاوه به نوسود
تشارسلغتنامه دهخداتشارس . [ ت َ رُ ] (ع مص ) همدیگر دشمنانگی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با همدیگر دشمنانه رفتار نمودن . (ناظم الاطباء). با یکدیگر عداوت و خصومت ورزیدن . (
تشارکلغتنامه دهخداتشارک . [ ت َ رُ ] (ع مص ) با یکدیگر انبازی کردن . (دهار). انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
جعفریگویش اصفهانی تکیه ای: ǰahfari طاری: ǰahvari طامه ای: ǰafari طرقی: ǰahvari کشه ای: ǰahferi نطنزی: ǰahferi