جهانگشالغتنامه دهخداجهانگشا.[ ج َ گ ُ ] (نف مرکب ) جهان گشاینده . تسخیرکننده ٔ عالم . جهان گیر. کشورگیر. فاتح و مسخِّر جهان : میر بزرگ نامی گُرد گران سپاهی شیر ملک شکاری شاه جهانگش
جهانگشایلغتنامه دهخداجهانگشای . [ ج َ گ ُ ](نف مرکب ) گشاینده و تسخیرکننده ٔ جهان : حکم تو دیوبند و جهانت جهانگشای اقبال بر در تو در آسمانگشای . خاقانی .شاه جهانگشای را از شب و روز