جارحلغتنامه دهخداجارح . [ رِ ] (ع ص ) برّنده . (اقرب الموارد) (آنندراج ). || کسی که عدالت شاهد را بشکند. باطل کننده ٔ عدالت شاهد. (منتهی الارب ). کسی که عدالت گواه را رد کند و ش
ارحلغتنامه دهخداارح . [ اَ رَح ح ] (ع ص ) مرد فراخ کف پا که همه بزمین رسد. (منتهی الارب ). کسی که پای وی هموار بر زمین نشیند. (تاج المصادربیهقی ). پهن پای . (زوزنی ). آنکه پایش
جوارحلغتنامه دهخداجوارح . [ ج َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ جارحة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اندامها. اندام مردم که بدان کار کنند. دست و پا و دیگر اعضای آدمی . (غیاث اللغات ) (آنندر