فولاد کمآلیاژ پراستحکامhigh-strength low-alloy steel, HSLA steelواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فولاد که عملیات حرارتی بر روی آن انجام نشده است و در ساخت ماشینآلات و خودرو به کار میرود و حاوی 1 تا 4 درصد عناصر آلیاژی است
جاسملغتنامه دهخداجاسم . [ س ِ ] (اِخ ) (بنو...) بنوجاسم قبیله ای بوده است در قدیم . (آنندراج ) : و اهل جاسم ومأرب و حی ّ لقمان و النقون .(البیان و التبیین ج 1ص 166).
جاسملغتنامه دهخداجاسم . [ س ِ ] (ع اِ) نامی از نامهای مردان . مانند قاسم و یاسم و صورتی دیگر از قاسم .
جاسملغتنامه دهخداجاسم . (اِخ ) ابن ارم بن سام بن نوح که به دهی نزدیک بشام منتقل شد و آن ده را بدینجهت جاسم نامیدند. (از معجم البلدان ج 3). رجوع به ماده قبل شود.
جاسملغتنامه دهخداجاسم . [ س ِ ](اِخ ) نام دهی است بشام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صاحب معجم البلدان آرد: نام قریه ای است که در جانب راست شاهراه طبریه واقع است و با شام هشت فرس
اسمجلغتنامه دهخدااسمج . [ اَ م َ] (ع ن تف ) زشت تر: لیس فی الدنیا شی ٔ اسمج من مُحب لسبب و عوض . (ابوالحسن فوشنجی از نفحات الانس جامی ).
اسمدیکشنری عربی به فارسینام , اسم , موصوف , قاءم بذات , متکي بخود , مقدار زياد , داراي ماهيت واقعي , حقيقي , شبيه اسم , داراي خواص اسم