جاحظلغتنامه دهخداجاحظ. [ ح ِ ] (اِخ ) عمروبن بحربن محبوب بن فزارة الکنانی البصری ، مکنی به ابوعثمان و معروف به جاحظ. رئیس فرقه ٔ معروف جاحظیه از فرقه های معتزله . وی در حدود سنه
جاحظلغتنامه دهخداجاحظ. [ ح ِ ] (ع ص ) مرد [چشم ] برآمده و بزرگ چشم . ج ، جُحَّظ.(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه دیده ٔ وی بیرون خزیده بود. ج ، جواحظ. (مهذب الاسماء). آنکه
جاحظةلغتنامه دهخداجاحظة. [ ح ِ ظَ ] (ع ص ) چشم بیرون رونده و بزرگ شده : عین جاحظة؛ چشم بیرون آمده و بزرگ . (از منتهی الارب ).
جاحظ ثانیلغتنامه دهخداجاحظ ثانی . [ ح ِ ظِ ] (اِخ ) محمود خوارزمی . مردی فیلسوف و ادیب و فاضل بود که از محضر حکیم ابوالبرکات استفاده کرد و در حدودسنه ٔ پانصد و نوزده بنوعی سوداء مبتل