جلذاءةلغتنامه دهخداجلذاءة. [ ج ِ ءَ ] (ع ص ) زمین درشت . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و این اخص است از جِلذاء. (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
لذادیکشنری عربی به فارسیچنين , اينقدر , اينطور , همچو , چنان , بقدري , انقدر , چندان , همينطور , همچنان , همينقدر , پس , بنابراين , از انرو , خيلي , باين زيادي , براي ان (منظور) , از ا
لذالغتنامه دهخدالذا. [ ل ِ ] (ع ق مرکب ) (از «ل » به معنی برای + «ذا» به معنی این ) برای این . ازین روی . ازینرو. بدینجهت . بدین سبب .