جلودارفرهنگ انتشارات معین(جُ لُ) [ تر - فا. ] (ص فا. اِمر.) 1 - کسی که زمام اسب ارباب خود را در دست گرفته راه برد. 2 - طلایه ، پیش قراول . ؛ ~ کسی بودن توان مبارزه با آن کس را داشتن .
جِلُوْدارگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی رئیس ، رهبر ، فرمانده ، صاحب فکر و عمل ، اندیشمند و پیشقدم ، سرلشکر
کل دارلغتنامه دهخداکل دار. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) کل در. کل دره . آلتی است که با آن مرز کرت ها برآرند وآن آهنی دراز است که از میان دسته ای چوبین دارد و از دیگر سوی زنجیری یا طنابی که