جلویزفرهنگ انتشارات معین(جَ)= جلبیز. جلیز: 1 - کمند، مقود. 2 - (ص .) مفسد، غمار. 3 - برگزیده ، منتخب .
جلویزلغتنامه دهخداجلویز. [ ج ِ ] (اِ) بمعنی کمند باشد که بعربی مقود خوانند. || (ص ) بمعنی مفسد و غماز هم آمده است . (برهان ) : روا نبود زندان و بندوبست تنم اگر نه زلفک مشکین او ب
لویزانلغتنامه دهخدالویزان . [ ل َ وی ] (اِخ ) نام دهی جزء بخش شمیران شهرستان تهران واقع در شش هزارگزی جنوب خاوری تجریش و دوهزارگزی خاوری سلطنت آباد. دامنه و سردسیر. دارای 508 تن س
لویزهلغتنامه دهخدالویزه . [ ل َ وی زَ ] (اِخ ) نام دختری که با هابیل از یک شکم بود چنانکه اقلیما با قابیل . (برهان ).