جبائیلغتنامه دهخداجبائی . [ ] (اِخ ) ابوالحسن .یاقوت در ترجمه ٔ ابراهیم بن سعدان آرد: ابراهیم بن سعدان گفت : دو حرفند که بیست و چهار نقطه دارند و همانند ندارند «ابوالحسن الجبائی
جبائیلغتنامه دهخداجبائی . [ ج َ ] (اِخ ) جبان . ابومنصور عالم لغت و معاصر با ابن سینا است و در مجلس علاءالدوله مشاجره ای بین او و شیخ بر سر لغت درگرفت . رجوع به ابومنصور در همین
جبائیلغتنامه دهخداجبائی . [ ج ُب ْ با ] (اِخ ) عبدالسلام بن ابوعلی جبائی بن عبدالوهاب بن سلام بن خالدبن حمران بن ابان مکنی به ابوهاشم و معروف بجبائی . وی فرزند ابوعلی جبائی و مان
جبائیلغتنامه دهخداجبائی . [ ج ُب ْ با ] (اِخ ) محمدبن عبدالوهاب بن سلام بن خالدبن حمران بن ابان مکنی به ابوعلی و ملقب بجبائی ، مولی عثمان بن عفان از مشایخ متکلمان و از ائمه ٔ معت
بائیلغتنامه دهخدابائی . (اِخ ) دهی از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد 74هزارگزی شمال باختری طیبات . دامنه معتدل . دارای 251 تن سکنه ، آب آن از قنات . محصول