جزوهلغتنامه دهخداجزوه . [ ج ُزْ وَ / وِ ] (از ع ، اِ) واحد جزو. یک جزو از چندین جزو . || کتابچه . دفترچه . (ناظم الاطباء). بمعنی دفتر بر وزن غرفه و جمع آن جزوات بر وزن غرفات و د
آی . سی . یوفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ]I.C.U ( اِ.) بخش مراقبت های ویژه در بیمارستان که وضعیت بیمار را در هر لحظه نشان می دهد.
آی .سیفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ]I.C ( اِ.) شبکة به هم پیوسته ای از عنصرهای فعال و غیرفعال که در یک لایة نیمه هادی مجتمع شده است و همراه با چند قطعة هم جوار می تواند کار یک مدار کامل ا
جا خوردنگویش خلخالاَسکِستانی: giris.e دِروی: girisen شالی: giris.an کَجَلی: av.č.and.əst.an کَرنَقی: dəm.and.an کَرینی: girisan کُلوری: damandan گیلَوانی: damand.i لِردی: girəs.a
جوّدوستatmophileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی عناصری که بیش از همه در جوّ زمین وجود دارند، مانند H, C, N, O, I و گازهای نادر