جذوعلغتنامه دهخداجذوع . [ ] (اِخ ) نام دیهی از دیههای مدینه است که احمدبن جعفر در آن مسکن و مقام داشت و از این جهت فرزندان او را جذوعیه نام کرده اند. (از تاریخ قم ص 225).
جذوعلغتنامه دهخداجذوع . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جِذع . (منتهی الارب ). ج ِ جذع بالکسر، تنه ٔ درخت خرمابن و جز آن . (آنندراج ). تنه های درخت . (غیاث اللغات ) : ناتراشیده همی باید جذوع
ذوعلغتنامه دهخداذوع . [ ذَ ] (ع مص ) از بیخ برکندن . از بن برانداختن . استیصال . || هلاک کردن . اجتیاح .
ذوعوجلغتنامه دهخداذوعوج . [ ع ِ وَ ] (ع ص مرکب ) صاحب کجی ، خداوندکژی ؛ قرآنا عربیا غیرذی عوج . (قرآن 39 / 28). کتابی بزبان عربی نه صاحب کجی . (تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 484). و در ت
ذوعوضلغتنامه دهخداذوعوض . [ ع َ ] (ع اِ مرکب )افعل ذاک من ذی عوض ؛ از سر نو بکن این کار را. (منتهی الارب ). و ابن الاثیر در المرصع آرد که عرب گوید: خذها الی عشر من ذی عوض ، مثل ا
لیموشیرینگویش خلخالاَسکِستانی: limu دِروی: lim(b)u شالی: ləmbu کَجَلی: limu کَرنَقی: lumbu کَرینی: lumbu کُلوری: limu گیلَوانی: lembu لِردی: lumi
لیموترشگویش خلخالاَسکِستانی: tərša limu دِروی: tərša lim(b)u شالی: tərša ləmbu کَجَلی: torša limu کَرنَقی: torš alumbu کَرینی: tərša lunbu کُلوری: tərša limu گیلَوانی: tərša lem
بیا / نیاگویش خلخالاَسکِستانی: be/ me دِروی: bu/mav شالی: bur/mur کَجَلی: b.ur(e)/ mor کَرنَقی: burə/murə کَرینی: bur/mur کُلوری: burən/ murən گیلَوانی: buri/muri/mayâ لِردی: bur(