معنی [َuَgْjُ | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی مشابه

ug

دیکشنری انگلیسی به فارسی

قند

U

دیکشنری انگلیسی به فارسی

U

non-U

دیکشنری انگلیسی به فارسی

غیر U

double-u

دیکشنری انگلیسی به فارسی

دو تا تو

u-drive

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تو رانندگی کن

جست‌وجوی غلط تایپی

جَعَلْتُ

فرهنگ واژگان قرآن

قرار دادم (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)

جست‌وجوی مشابه غلط تایپی

عَجِلْتُ

فرهنگ واژگان قرآن

عجله کردم -تعجيل نمودم

جَعَلْتُمْ

فرهنگ واژگان قرآن

قرار دادید (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)

جَعَلَتْهُ

فرهنگ واژگان قرآن

قرارش داد (جعل به معنای گرداندن ، قرار دادن و خلق کردن است)

أَجَعَلْتُمْ

فرهنگ واژگان قرآن

آيا قرار داديد

أَعَجِلْتُمْ

فرهنگ واژگان قرآن

آيا پيش افتاديد(عجله کرديد)

جست‌وجوی متن

اورانیوم (شیمی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

U

فوقانی (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

U

وابسته به طبقات بالای اجتماع (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

U

U

دیکشنری انگلیسی به فارسی

U

non-U

دیکشنری انگلیسی به فارسی

غیر U